بر مزار بهار
، گل پرپر شده می روید.
.
بهار ، آرزوی بر باد رفته پاییز است
.
.
برای مردن باید یک عمر صبر کرد
.
.
بعضی از مردها هرگز با عیالات خود متحد نمی شوند
.
.
لاک به غلط گیر میدهد
.
.
آیینه را نشکن ، کوچکترت میکند
.
.
پایمان دراز نیست ؛ گلیممان کوتاه است
.
.
فواره خوب میداند چه خاکی به سرِ خود کند
.
.
وقتی به بختم لگد زدم ، مچ پایم از ترس در رفت
.
.
فراموشی قفلی
بود برای صندوقچه ی خاطرات تلخم.
.
ترافیک سنگین ، راننده و ماشین را با هم به جوش می آورد
.
.
خدا سایه مرگ را از زندگی ام کم نکند
.
.
همه خاطرات فرهاد ، شیرین است
.
.
انسان در طول زندگی اش شانس مردن دارد
.
.
حتی یک جلسه کلاس خطاطی نرفته بود ولی هفت خط قهاری بود
.
.
چون حوصله خودکشی ندارم ، زندگی می کنم
.
.
فضا پر از بوسههای به مقصد نرسیده است
.
.
آنقدر از خودم راضی ام که برای خودم رضایتنامه نوشتم
.
.
حتی موهایم هم میدانند که پایان شب سیه سپید است
.
.
گدایی مرده بود و روی سنگ قبرش سوراخی به اندازه یک سکه
ایجاد کرده بود که رهگذران به او کمک کنند
.
.
میکروب متواضع در زیر میکروسکوپ هم اظهار کوچکی میکند
.
.
مس همان طلای پشیمان است
.
.
نمیدانم وقتی کره خاکی میمیرد کجا به خاکش میسپارند ؟
.
قبل از خوردن قرص خواب آور ، ساعتم را از مچم باز میکنم
که نخوابد
.
.
ستاره ، چراغ خواب فرشتگان است
.
.
در باغ وحش تشنه بودم ، ترسیدم به شیری دست بزنم
.
.
وقتی لحظه ها ساعتم را هل میدهند ، جلو میرود
.
.
خیلی از کارهای دنیا هنوز مردونه اس
…
مثل نامردی
!!!