کاش بودی تا
من نیز چیزی برای از دست دادن داشتم …
.
.
جای خالی تو داره همه دنیامو میگیره
!
.
.
من شکستن نمیدانم ولی هرکس از کنارم گذشت شکستن را خوب
بلد بود ؛
دلم را ، عهدش را ، غرورم را ، کمرم را
…
دلم را با نگاه سردش و کمرم را با رفتنش
!
.
.
آشپزی ام خوب نیست ؛ اشک پشت پا بریزم برایت ؟؟؟
.
.
امشب انگار قرصها هم آلزایمر گرفتن …
لعنتیا یادشون رفته که خواب آورن نه یــــــــاد آور
…
.
.
گاهی از خیال من گذر می کنی …
بعد اشک می شوی …
رد پاهایت خط می شود روی گونه ی من …
.
.
راه میروم و شهر زیر پاهایم تمام میشود
!
تو … هیچ کجا نیستی …
.
.
تو را هرگز آرزو نخواهم کرد ، هرگــــــــز
…
چون محال میشوی مثل همه آرزوهایم !
.
.
روی کارت
برایش نوشتم “به امید فردای بهتر” …
دو هفته بعد شنیدم ازدواج کرده ؛ تازه فهمیدم آن روز
“الف” فردا را یادم رفته بود …
.
.
محال نیست برگشتنت ولی من میروم تا ما شدنمان “محال”
بماند …
.
.
حتی دوباره لبخند زدن هم دل میخواهد که من دیگر ندارم
!
.
.
یه وقتایی اونقدر هیچکس حالی ازت نمیپرسه که آدم شک
میکنه نکنه مرده و خودش خبر نداره !
.
.
به سادگی رفـت ؛ نــه اینکه دوستم نداشت
!
نـــــــــه ، فهمید خیییییییلی دوستش دارم
!
.
.
استخوان هایم را به دانشمندان بسپارید
…
شاید بفهمند نه یخبندانی بود نه بیماری مهلکی
!
من از دوری تو منقرض شدم …
.
.
آنکه می رود فقط می رود ولی آنکه می ماند درد می کشد ،
غصه می خورد ، بغض می کند ، اشک می ریزد و تمام اینها روحش را به آتش می کشد و در
انتظار بازگشت کسی که هرگز باز نخواهد گشت آرام آرام خاکستر می شود
…
آری ، این است خاصیت عشق یک طرفه …
.
.
حال “من” دیدن دارد وقتی کسی حال “تو” را میپرسد
…
.
.
دلم بهانه ای میخواهد برای ادامه زندگی
…
مثل یک بوسه عاشقانه که یادم بیاورد هنوز زنده ام
!!!
.
.
دیر آمدی ؛ بودنم در حسرت خواستنت تمام شد
…
.
.
کاش یکی پیدا میشد که وقتی میدید گلوت ابر داره و چشمات
بارون ، به جای اینکه بپرسه “چته ؟ چی شده ؟” ؛ بغلت کنه و بگه “گریه کن”
…
.
.
بعضی آهنگها و ترانه ها برای گوش دادن ساخته نشده اند
…
اونها به وجود اومدن برای کمک کردن به آدمها برای “یک دل
سیر گریه کردن” از ته دل !
.
.
حالم به هم می خورد از کلمه های “عزیزم” و “عشقم” ؛ من
را همان “ببین” صدا کن …
.
.
وقتی با مشت هاش قلبم رو می شکست همه ی فکرم به این بود
که مبادا دستاش زخمی بشه …
.
.
یادش بخیر من بودم و تو ، او بود و دیگری
…
این روزها تویی و او ، من مانده ام و خدا
…
.
.
به زندگیم پوزخند نزن …
من روزی کسی را داشتم که با تمام وجود صدایم میکرد “عشق”
!
.
.
گاهی وقتها یک “شب” چند “روز” طول میکشد
…
.
.
هیچ چیز نفرت انگیزتر از آن نیست که به دوست داشتن کسی
عادت کنی که قدر دوست داشتنت را نداند …
.
.
دلم برای خودم سوخت وقتی صدایم کردی “شما”
…
.
.
گفتند آخر خنده گریه است …
بهانه ای جور کن بخندم ؛ بغضم عجیب گرفته
!!!
.
.
بعد مرگم اعضای بدنم را اهدا کنید شاید آن موقع وصله ی
تن کسی شدم …
.
.
نامردها … چند بغض به یک گلو ؟
.
.
غمگین ترین روز زندگی ما انسانها روزیست که احساس می
کنیم با ارزشترین موجود زندگیمون میخواد به نبودنمون عادت کنه
…
.
.
گوشی موبایلی که توی دست فشرده نشه ، به خاطر تو بوسیده
نشه ، شب کنار بالش گذاشته نشه ، چند بار نیمه های شب به خاطر پیام های احتمالیت
نگاه نشه …
گوشی موبایل نیست …
صرفا همون گوشت کوب معروفه که به خاطر نداشتن تو باید
روزی صد بار کوبیدش به دیوارررررر …
.
.
خیلی خسته ام …
خسته تر از آنکه بخواهم راجع بهت فکر کنم ، که بودنت را
آرزو کنم یا رفتنت را توجیه …
.
.
تو می گذری ، من می گذرم
تو از من – من از دل
تو می خندی ، من می خندم
تو به من – من به روزگار
تو می گریزی ، من می گریزم
تو از عشق – من از خاطره
تو می روی ، من می روم
تو از اینجا – من از اینجا
کاش می فهمیدی از اینجا تا اینجا چقدر فاصله است
!
.
.
خیلی وقت ها مهمترین حرف میان دو نفر همانی است که هرگز
به هم نمی گویند …